معنی از اقوام خشن اروپایی

فرهنگ عمید

خشن

[مجاز] فاقد نرمش و مهربانی، تندخو: نگاه خشن،
[مجاز] فاقد لطافت یا ظرافت، زمخت: صدای خشن،
[مقابلِ نرم] زبر، ناهموار: پوست خشن،

عربی به فارسی

خشن

زبر , خشن , زمخت , بی ادب , دارای ساختمان خشن و زمخت , درشت , ناهنجار , بدخلق , ترشرو , گرفته , ناصاف , ناهموار , ژنده , کهنه

لغت نامه دهخدا

خشن

خشن. [خ ُ] (ع مص) درشت گردیدن. (منتهی الارب).

خشن. [خ َ ش َ] (اِ) گیاهی باشد که از آن جامه بافند و فقیران و درویشان پوشند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری). || جامه ٔ ساخته شده از خشن:
برکش میخ غم ز دل پیش که صبح برکشد
این خشن هزارمیخ از سر چرخ چنبری.
خاقانی.
ای که ترا به زخشن جامه نیست
حکم بر ابریشم و بادامه نیست.
نظامی.
- خشن پوشیدن، جامه ای که از گیاه خشن بافته باشند در بر کردن. (ناظم الاطباء).
|| منافق بودن. (از ناظم الاطباء).

خشن. [خ ُ] (ع مص) ج ِ اَخشَن. (از منتهی الارب). رجوع به «اخشن » شود.

خشن. [خ َ ش ِ] (اِ) مخفف خشین و آن بازیی باشد نه سفید و نه سیاه. (از برهان قاطع). خشین. خشنسار. (حاشیه ٔ برهان قاطع). در لغت نامه ٔ فرس ص 124 بنا بر قول حاشیه ٔ برهان قاطع آمده: خشن سپید بود و همین است در صحاح الفرس.

خشن. [خ َ ش ِ] (ع ص) درشت از هر چیز. (قاموس اللغه). مقابل لین. صلب. زبر. زمخت. ناهموار. ناخوار. ناهنجار. (یادداشت بخط مؤلف). درشت غیر املس از هرچیزی. (از منتهی الارب). ج، خِشان. || یکی از پانزده وجعی که صاحب نام اند: دردی است که با او درشتی و زبری در عضو باشد. (شرح نصاب) درقانون در مبحث «الاوجاع التی لها اسماء» شیخ می گوید: سبب وجعالخشن... و صاحب ذخیره خوارزمشاهی گوید: العی است گویی چیزی درشت به آن موضع میرسد.


اقوام

اقوام. [اَق ْ] (ع اِ) ج ِ قَوْم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی خویشاوندان و فرقه ها و گروهها و طایفه ها. (ناظم الاطباء):
چشم از آنروز که برکردم و رویت دیدم
بهمین دیده سر دیدن اقوامم نیست.
سعدی.
و رجوع به قوم شود.

فارسی به عربی

خشن

اجش، خشبی، خشن، شرس، صاخب، صارخ، فظ، فی العراء، قاسی، قرحه، متوقع للانخفاض، مستوی عالی، وقح

فرهنگ فارسی هوشیار

اروپایی

(صفت) منسوب به اروپا هر چیز که در اروپا سازند و از اروپا آورند: اجناس اروپایی، اهل اروپا مردم اروپا. یا زبانهای اروپایی. زبانهایی که در اروپا متداول است مانند: انگلیسی فرانسوی آلمانی ایتالیایی اسپانیایی پرتقالی سوئدی نروژی دانمارکی هلندی و غیره.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

خشن

تند خو

معادل ابجد

از اقوام خشن اروپایی

1336

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری